درباره یک شاهکار ادبی جنسیت‌زده

«با خشم به گذشته بنگر» نمایشنامه‌ای تحسین شده و بحث‌برانگیز

CRAIG BARRITT / GETTY IMAGES NORTH AMERICA / AFP

نمایشنامه «با خشم به گذشته بنگر» اثر معروف جان اس برن، نمایشنامه نویس، فیلمنامه نویس و بازیگر انگلیسی است. نویسنده‌ای که برای انتقاد تندش از نُرم‌های جاافتاده سیاسی و اجتماعی معروف بود. منتقدین نمایشنامه «با خشم به گذشته بنگر» او را که در سال ۱۹۵۶ نوشته شده است، نمایشنامه‌ای می‌دانند که تئاتر انگلیسی را دچار دگرگونی و تحولی شگرف کرد. او این نمایشنامه را در زمانی می‌نویسد که اگزیستانسیالیسم فرانسوی ادبیات اروپا را تحت شعاع خود قرار داده است. در این دهه نمایشنامه‌های ابسورد بکت، یونسکو و شماری دیگر از نویسندگان از پوچی زندگی و ناباوری‌های انسان اروپایی، پس از دو جنگ جهانی سخن می‌گفتند، جان اس برن در چنین شرایطی نمایشنامه‌ای می‌نویسد واقع گرایانه، با مضمون اجتماعی که در آن برای اولین بار شخصیت‌های مرکزی‌اش را از طبقه‌های پایین جامعه انتخاب می‌کند و قصه اصلی این نمایشنامه را نیز نه درباره درگیری‌های هستی شناسنانه و نه به قول آلبرکامو درگیری در بازی پوچ زندگی، بلکه مخمصه زندگی اجتماعی کارگران و طبقه کارگر جامعه تشکیل می‌دهد.

 این نمایشنامه که منتقدان آن‌ را یکی از مهم‌ترین نمایشنامه‌های انگلیس می‌دانند، قصه جوان تحصیل کرده‌ای است به نام جیمی پارتر که نمی‌تواند در جامعه انگلیس پس از جنگ جهانی دوم ادغام شود و کاری مطابق آرزوها و تحصیلاتش بیابد. پسری از طبقه کارگر انگلیس که از یکی از دانشگاه‌های نه چندان معتبر فارغ التحصیل شده است، اما  تحصیلاتش در تغییر شرایط کاری و جایگاه اجتماعی‌اش نقشی ندارد. در نتیجه جیمی از شرایط موجود خشمگین است و این خشم را به سمت همسرش الیسون هدایت می‌کند. الیسون زنی است از طبقات متوسط رو به بالای انگلیس که در یکی از مهمانی‌های شبانه  شیفته جیمی شده است و سپس با مقاومت در برابر مخالفت خانواده‌اش با جیمی ازدواج می‌کند و پس از ازدواجش با جیمی دچار مشکل می‌شود، پدر و مادر الیسون به دلایل تفاوت طبقاتی در آغاز گویا مخالف این ازدواج بوده‌اند.

این زوج در گوشه‌ای از لندن با کلیف که دوست قدیمی جیمی است و از طبقات پایین جامعه است یک جا زندگی می‌کنند و با جیمی غرفه شیرینی فروشی‌ای را می‌گردانند و از آن طریق مخارج زندگی‌شان را تامین می‌کنند. حضور کلیف در آپارتمان محقر آن‌ها باعث می‌شود تا از فشارهای جیمی بر همسرش الیسون کاسته شود، هربار که جیمی علیه الیسون خشمگین می‌شود، کلیف وارد ماجرا می‌شود و نمی‌گذارد جیمی از همه مرزها عبور کند. در پرده دوم این نمایشنامه ایلینا نیز که از طبقات بالایی جامعه و دوست خانوادگی الیسون است به خانه آن‌ها می‌آید و وارد ماجرای زندگی آن‌ها می‌شود.

جیمی حتا گاهی به گونه آشکار به خانواده الیسون ناسزا می‌گوید و حتا زنان را مایه ویرانی زندگی مردان می‌داند. تاخت‌و‌تازهایی که نویسنده این نمایشنامه را زیر تیغ انتقاد فیمینیست‌ها می‌برد. آن‌ها این اثر را جنسیت‌زده و زن ستیزانه می‌دانند. فیمینیست‌ها آنگاه که این اثر را اثری زن ستیزانه می‌دانند به سخنانی از این دست اشاره دارند. در پرده اول این نمایشنامه، هنگامی که گفتگوی لفظی میان جیمی و الیسون آغاز می‌شود جیمی درباره زنان چنین می‌گوید:

«هنگامی که زنی را در نزدیکی آیینه نزدیک به تخت خوابش می‌یابی، آن‌گاه پی می‌بری که چه قصاب آراسته‌ای است... خدا را شکر که جراحان زن کم‌اند و گرنه آن دستان وحشی در کوتاه‌ترین زمان ممکن همه روده‌هایتان را بیرون می‌کشیدند». (ص ۹)

یکی از القابی که جیمی درباره الیسون همواره به کار می‌برد، «ترسو» است. هرچند الیسون واجد تمام خصوصیات طبقات مرفه جامعه انگلیس است و این مساله باعث می‌شود تا جیمی به‌عنوان جوانی از طبقات پایینی جامعه از این خصوصیات نفرت داشته باشد، اما حملات جیمی به الیسون در کنار سویه طبقاتی، مبنای جنیستی نیز دارند. او زنانه‌گی الیسون را هدف قرار می‌دهد. انگار تصور جیمی این است که اگر الیسون از لحاظ جایگاه طبقاتی از او بالاتر است او به لحاظ جنیستی در جایگاه بالاتری نسبت به الیسون قرار دارد. الیسون در پیوند با پیچیدگی شخصیت جیمی به ایلینا در پرده سوم و پایانی نمایشنامه می‌گوید که هیچ زنی نمی‌تواند خواست‌های جیمی را برآورده سازد، او می‌گوید انتظار جیمی از زنان آمیزه‌ای از مادر، معشوق، همسر با وفا و زن روشنفکر است. چیزهایی که از نظر الیسون نمی‌توانند در یک زن جمع شوند. با همه این‌ها الیسون برای جیمی هدیه‌ای است که در پایان یک نبرد طبقاتی با خانواده الیسون نصیبش می‌شود.

اما نویسنده این نمایشنامه گاهی با آوردن قصه‌هایی از گذشته سخت جیمی پارتر و اینکه دوازده ماه شاهد جان کندن و مرگ پدر بیمارش بوده است ما را با ریشه‌های خشم‌اش آشنا می‌کند.

ایلینا زنی است از طبقات بالایی جامعه و دوست خانوادگی الیسون که در پرده دوم وارد نمایشنامه می‌شود و با آنکه با خشونت‌های جیمی علیه دوستش مخالف است، اما پس از رفتن الیسون از خانه با جیمی می‌ماند وبا او زندگی می‌کند. ایلینا شیفته خشونت برهنه جیمی می‌شود و در برابر خشونت‌های او سکوت اختیار می‌کند.

 الیسون در پرده سوم بی هیچ ادعایی به خانه بر می‌گردد تا به جیمی سری زده باشد و برای ایلینا و جیمی آرزوی موفقیت کند، اما ایلینا جیمی را به او می‌سپارد و از خانه با عذرخواهی از الیسون بیرون می‌رود. الیسون درپایان پرده سوم به جیمی می‌گوید حالا او با خاک یکسان شده است و بیچاره است و این همان چیزی است که گویا جیمی از او می‌خواسته است. پایان پرده سوم نمایشنامه، بدون شک به لحاظ قدرت عاطفی، قدرت زبان و بیان احساسی و شاعرانه یکی از نقاط قوت این نمایشنامه است.

براساس نتایج یک نظرسنجی که از جانب رویال نشنل تئاتر انجام شده بود، نمایشنامه «با خشم به گذشته بنگر» در میان مهم‌ترین نمایشنامه‌های انگلیس در قرن بیستم، در جایگاه چهارم قرار گرفت. سه نمایشنامه دیگر به ترتیب، در انتظار گودو اثر ساموئل بکت، مرگ یک فروشنده اثر آرتورمیلر و تراموایی به نام آرزو اثر تنیسی ویلیام بودند.

«با خشم به گذشته بنگر» اثری درباره جامعه انگلیس در دهه پنجاه میلادی است. به قول منتقد داوید هر، نمایشنامه‌ای که «احساس نیرومند» را به صحنه‌های انگلیس باز گرداند.

بیشتر از کتاب